واخنش و رزونانس صدا
محدوده قابل قبول برای زمان واخنش صدا را میتوان از طریق آزمایشهای سیستماتیک شنیداری به دست آورد برای مثال با ارائه یک سخنرانی یا بخشی از موسیقی به تماشاگران آزمایشی برای به دست آوردن نتایج قابل اعتماد این آزمایشها باید کاملاً پرمعنی انجام شوند، در محیطهایی که (در محوطه های واقعی و زمینه صدای ترکیبی) اجازه به وجود آمدن زمانهای واخنش متفاوت در شرایط ثابت دیگر را میدهند. مقایسه صداهای ضبط شده در سالنها به تنهایی کافی نیست مگر آنکه با نتایج آزمایش فردی به یک سازوکار محاسبهی مشخص منتهی شود.
یک روش تجربی دیگر شامل جمع آوری زمان طنین سالنهای مختلف که از نظر آکوستیکی قابل قبول یا عالی به شمار می آیند میباشند. (سالنهای سمینار، سالنهای تئاتر، سالنهای اجرای اپرا و یا سالنهای اگسترهای موسیقی) باید به این مسأله اشاره شود که اگر چه این روشها به کیفیتهای آکوستیکی ختم میشوند ولی نتایج به دست آمده از آنها تحت تأثیر چند فاکتور نامطمئن قرار دارد مانند این سوال که چه کسی میتواند نقدی قابل قبول از شرایط آکوستیکی را ارائه دهد.
قطعاً موزیسینها بهترین گزینه برای این مقایسه هستند چرا که آنها تجربهی نواختن در سالنهای کنسرت متفاوتی را دارند از طرف دیگر موزیسینها نقطه نظرهای بسیار خاصی دارند که لزوماً ممکن است با نظر شنونده هماهنگ نباشد. همین موضوع در متخصصان آکوستیکی و مهندسان ضبط صدا که دیدگاهی حرفهای نسبت به موضوعهای آکوستیکی دارند و ممکن است به مسألهای توجه کنند که از نظر شنوندههای معمولی یک کنسرت بیاهمیت است. علاوه بر این اگر چه استفادهکنندگان از یک سالن کنسرت ممکن است معمولاً از فرصت مقایسهی سالنهای موسیقی را نداشته باشند یا اینکه آنها اهمیتی برای مسائل آکوستیکی قائل نیستند یا اینکه نظر آنها تحت تأثیر تعصبات برخی قرار گرفته است به هر حال تفاوتهایی در علایق شخصی که معمولاً در مسایل موسیقایی و مسایل مربوط به آن وارد میشود وجود دارد که نمیتوان به بحثهای علمی وارد کرد.
برخی از سالنهای کنسرت از اعتبار بالایی از لحاظ آکوستیکی برخوردارند. این بدان معنی است که در کنار عوامل دیگر حداقل زمان طنین آن باعث انتقاد نمیشود به طور کلی به نظر میرسد که مقدار بهینه برای این سالنها چیزی در محدودهی 1.6 تا 2.1 ثانیه در فرکانسهای میانی است. شکل 2.10 لیستی از زمانهای طنین برای سالنهای قدیمی و جدید در هر دو حالت فرکانسهای کم (125Hz) و فرکانسهای میانی (Hz500-1000) ارائه داده است. نگاه اول ممکن است نسبت به این فکر کنید که هر کدام که برای ارائهی سخنرانی مناسب است یعنی همان زمان واخنش نسبتاً کوتاه، برای موسیقی مناسب نمیباشد این اختلاف قابل حل است با توجه به این مسأله که زمان گوشدادن به سخنرانی ما علاقه مند به شنیدن تمام قسمتهای سیگنال صدا هستیم چرا که باعث میشود راحتتر متوجه صحبت فرد سخنران شویم ولی در زمان شنیدن موسیقی این موضوع نسبتاً ناهنجار است که برای مثال صدای خمیدهشدن سازهای زهی یا صدای جابهجایی هوا برای دمیدن در فلوت را بشنویم. علاوه بر این ایجاد هماهنگی کاملاً دقیق در میان اعضای یک ارکستر غیرممکن است و همچنین اختلافهای زیروبمی صدا. این نقصهای اجتنابناپذیر هستند که توسط بازتاب صدا پوشانده میشوند مسألهی حتی مهمتر این است که بازتاب صدا با قدرت مناسب صداهای موسیقایی را ترکیب میکند و بلندی و غنی بودن صدا را و همچنین مداوم بودن موسیقی را افزایش میدهد.
با توجه به احساس ذهنی باور بر این است که افزایش زمان طنین نسبت به فرکانسهای پایین باعث پدیدهای به نام گرمی صدا میشود از طرف دیگر سالنهای کنسرتی وجود دارد که نه تنها افزایش زمان طنین در فرکانسهای پایین ندارند بلکه حتی کاهش کمی نیز در این محدوده دارند. این گونه سالن هیچوقت از لحاظ آکوستیکی عالی تشخیص داده نشدهاند.
در موسیقی ارکسترال زمان طنین بهینه به سبک موسیقی ای که مورد اجراست بستگی دارد این موضوع توسط فردی به نام کول در یک دوره تحقیقات قابل توجه به دست آمد. در این تحقیق سه قطعه ی موسیقی مختلف در تعداد زیادی سالن و استودیو های پخش ضبط شد که این فضاها هرکدام به طور گسترده ای در زمان طنین تفاوت داشتند. این ضبطها بعدا توسط تعداد زیادی شنونده در معرض شنیدن قرار گرفت، موزیسین ها، مختصصان آکوستیک، تاریخدانان موسیقی، مهندسین ضبط و دیگر مهندسین و در کل افرادی که در زمینههای
شکل1 : زمان واخنش تعدادی از سالنهای کنسرت
مختلف با یکدیگر رقابت داشتند. از آن ها خواسته شد تا بدون دانستن محل ضبط قطعه در مورد کوتاه یا بلند بودن زمان طنین صدا در هر قطعه اظهار نظر کنند. قطعات پخش شده: بخش اول سمفونی چهارم موتسارت (KV551), بخش چهارم سمفونی چهارم برام (درE minor ) و قطعهی Danse Sacrale از استراوینسکی. نتایج نهایی نشان داد که زمان طنین 1.5 ثانیه بهترین زمان برای سمفونی موتسارت و قطعهی استراوینسکی بود در حالی که 2.1 ثانیه برای سمفونی برام بهترین زمان تشخیص داده شد. در هر دو قطعهی اول تقریبا تمامی نظرها یکسان بودند در حالی که در سمفونی برام تفاوت قابل توجهی در نظرها وجود داشت.
این نتایج نباید قطعاً دسته بالا گرفته شوند چرا که شرایطی که تحت آن قطعات ضبط شدهاند از حالت ایدهآل بسیار دور بودند و با روش مونوفونیک ضبط شده و در اتاقهایی با مقداری طنین صدا پخش شدهاند. اما این تحقیق نشاندهندهی آن است که هیچ سالنی نمیتواند شرایط بهینهای برای تمام انواع موسیقی فراهم آورد و همچنین محدودهی وسیع زمان طنین را در سالن توجیه میکند.
در سالنهای اپرا شنونده باید در کنار فهم متن از صدای کامل موسیقی لذت ببرد یا حداقل بخشی از آن از اینرو ممکن است این گونه تصور شود که این نیازهای متناقض میتوانند با نوع توافق با یکدیگر سازش کنند و تا زمانی که زمان طنین اهمیت دارد میتوان مقدار حدودی بهینهای حدوداً در 1.5 ثانیه را در نظر گرفت، اگر چه زمان طنین سالنهای اپرای مشهور در یک محدودهی وسیع پراکنده شده است.